اصطلاح “کودکان بازمانده از تحصیل” گویای وضعیت واقعی “کودکان طرد شده از تحصیل” نیست
با شروع سال تحصیلی جدید تعداد زیادی از کودکان ایرانی و مهاجر در سن تحصیل در مدرسه حضور نخواهند داشت. ما آمار دقیقی از این کودکان نداریم. جمعآوری آمار کار سختی نیست و کافی است وزارتخانههای آمار و اطلاعات خود را در اختیار پژوهشگران مستقل قرار دهند تا مشخص شود چه تعداد کودک در سن تحصیل از گردونه آموزش خارج شدهاند. همچنین این آمار پایه میتواند به چرایی طرد کودکان از تحصیل کمک کند.
به گزارش مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران، روزنامه فرهیختگان نوشت: اصطلاح کودکان بازمانده از تحصیل که امروزه در یادداشتها و مصاحبهها تکرار میشود و نگارنده نیز پیش از این در برخی موارد از آن استفاده کردهام گویای وضعیت واقعی این کودکان نیست. چراکه در این اصطلاح اینطور القا میشود که با رفع برخی موانع میتوان کودکان را به چرخه تحصیل برگرداند. گزارشهای وزارت آموزش و پرورش در مورد شناسایی و بازگرداندن چند صد کودک به مدرسه در پی القای همین رویکرد است. این رویکرد عمق وضعیت نابرابر تحصیلی را نشان نمیدهد و حتی در برخی اینطور نشان میدهد. این رویکرد نابرابری عمیق در دسترسی به فرصتهای برابر و باکیفیت برای همگان را نادیده میگیرد و به عمق برنامهها و رویکردهایی که بهصورت سامانمند کودکان را از چرخه تحصیل طرد و خارج میکنند، نمیپردازد. بیشک نابرابری در آموزش و دسترسی نداشتن کودکان به آموزش مطلوب و با کیفیت را بدون نقد ساختار اجتماعی و اقتصادی نابرابر و مسلط در عرصه اجتماعی نمیتوان تجزیه و تحلیل کرد، از اینرو باید این مناسبات ناعادلانه مورد بررسی قرار گیرد که چگونه نابرابری در برخورداری از ثروت، قدرت و منزلت اجتماعی، کودکان را در سن تحصیل از چرخه مدرسه خارج میسازد و راهی بازار کار میکند.
این مساله نیاز به بررسی و پژوهش علمی و جامعهشناختی دارد که زمینههایش برای پژوهشگران مستقل مهیا نیست.از سویی قوانین و رویکرد به مقوله آموزش در ساختار نظام آموزشی که متأثر از رویکرد نابرابر ساختارهای کلان اجتماعی است، زمینه را برای سیاستگذاری غلط فراهم کرده است. این برنامهها و سیاستها در محتوای درسی تا برنامههای تربیتی و مشاورهای و همچنین نیروی انسانی بخش آموزش خود را بارز کرده است، بهویژه در سالهای اخیر با بالارفتن هزینه تحصیل برای خانوادهها در اثر سیاستهای کالاییسازی آموزش، احتمال طرد دانشآموزان بر نظام آموزشی افزایش یافته است.بعد دیگر ناظر به امید به آینده دانشآموزان است، با توجه به اینکه بیش از ۸۵ درصد ظرفیت پذیرش در کنکور سراسر به رشتههای پولی اختصاصیافته، کودکان طبقات فرودست و زحمتکشان عملا برای رسیدن به دانشگاه امیدی ندارند و این ناامیدی از آینده، در وضعیت تحصیلی این دانشآموزان در دوران مدرسه تاثیر منفی دارد.
نگارنده، بهعنوان یک معلم در گفتوگو با کودکان مدرسه نرفته و دانشآموزان ترک تحصیلکرده، این نکته برایم بارز شده است که بسیاری از آنان از مشکلات ساختاری سخن میگویند که مانع از تحصیل آنها شده است؛ مشکلاتی که با انتخاب فردی و خانوادگی آنها برای ورود به مدرسه یا ادامه تحصیل حل و برطرف نمیشود. از اینرو گمان میکنم اطلاق کودکان طردشده از چرخه تحصیل بیشتر وضعیت کودکانی را به تصویر میکشد که در سن تحصیل در مدرسه نیستند که برای رفع این معضل بزرگ اجتماعی که کودکان را بیآینده و جامعه را با بحران روبهرو میکند بهصورت ریشهای بهنقد سیاستهایی پرداخت که این طردشدگی را مشروع و طبیعی جلوه میدهد.
جعفر ابراهیمی | کارشناس آموزش